از کوزه همان برون تراود که در اوست/در رابطه با فائزه هاشمی و افاضات اخیرش

 

از مکتب تمامیت خواه فردی مثل هاشمی رفسنجانی، می بایست چنین دختری سطحی نگر تحویل جامعه شود.

کسی که بین نوه پیغمبر، فرزند امام اول شیعیان ،فرزند صدیقه طاهره، شخصی که همه خانواده اش را حتی ناموسش را برای دفاع از حق و شیوه درست زیستن ،در معرض خطر و نابودی قرار می دهد با کسی که به علت منافع حزبی و جناحی و دنیایی فرقی قائل نمی شود، به نظر شما منافقانه ظاهری مسلمان به خود نمی گیرد تا به این شیوه بتواند دنیا و اندوخته های میلیارد دلاریش را حفظ نماید؟

این که بر امیر انتظام چه گذشت و در برخورد با او به چه شیوه ای عمل شد مقوله ای دیگر است و مقالی دیگر می طلبد.اما مقایسه این دو در مکتب شیعه، مخصوصاً شیعه اثنی عشری ،همانند مقایسه آفتاب با کلوخ است.

کسی که امام حسین را می زند، حضرت رحمت للعالمین رسول مهربانی محمد امین را می زند، مطمئنا جگر ملک و مملکت و ولی وسایر متعلقات میهنش را به دندان می کشد.

ای مردم به دنبال این نباشید که زن ابو سفیان چه شکلی بود، کافیست همین مصاحبه را نگاه کنید.

حداقل او از ثروت حکومت اسلامی نخورده بود، زیرا ابو سفیان قبل از اسلام ثروتمند بود. اما مرحوم هاشمی همواره می گفت من قبل از انقلاب دو الی سه قطعه زمین کوچک داشتم که آن ها را نیز در راه انقلاب هزینه کردم. حال دخترش این ثروت های میلیارد دلاری را که از رانت پدر فقیرش، آن هم در زمان ریاست جمهوری ایشان و مخصوصاً از قبل خصوصی سازی اموال دولتی، البته خصوصی سازی مخصوص خانواده پدرجان فقیر و حزب کارگزاران تنگدست ایشان و سفره انقلاب ، که تا می توانستند کام روا شده اند و بهره برده اند اگر به حضرت رحمت للعالمین و امام حسین علیه السلام جفتک نپرانند، نجیبانه تر از هر چه نجیبی رفتار کرده اند.

کلا این همه منافع باد آورده می تواند هر فقیری را هار نموده تا بخواهد سودای سیادت و سروری موروثی در سر بپروراند، و اگر در راه دستیابی به این رویا و سودا با سدی مستحکم مواجه شود، دنیا را پایان یافته می بیند و در یک استخر فقیرانه در کاخی فقیرانه سر خود را زیر آب می کند که می کند.

 

گرچه مسئولین نظام آبرو داری نموده، خودکشی را سکته جلوه داده اند . زیرا این امر دیر یا زود اتفاق می افتاد، زیرا نهایت سرخوردگی سیاسی را به راحتی می شد از رفتار های مرحوم هاشمی و گریه های وقت و بی وقت یک سیاستمدار کهنه کار مشاهده کرد که بسیار از امثال او بعید بود.

خلاصه اینکه هر جفتکی دلیلی دارد. جفتک فقرایی این چنینی، حتی گاز و لگد پرانی به اساس و ریشه یک امت ریشه دار مثل امت اسلام و مذهب شیعه، مطمئنا زیاده خواهی مادی و سیاسی آنها است.

راستی اگر اندکی کنکاش کنیم به این مسئله نمی رسیم که امثال سلطان خاتون فائزه هاشمی همانند رفقایشان معتقدند که هدف وسیله را توجیه می کند؟ شاید آن ها دین و مذهب را وسیله ای می دانند که به تمامیت خواهی دنیایشان برسند و اینگونه منویات درونی خویش را اگر گهگاهی بروز می دهند فقط به قول جوانان امروزی گافی است که از دستشان در می رود تا مردم ناخودآگاه گوشه ای از باورهای درونی و نهادینه شده در آن ها را تجربه کنند و ببینند.

اصلا مگر در باور این تکنوکرات‌های چند دهه اخیر مردم و باورهای دینیشان عددی محسوب می شوندکه این اعاظم بخواهند ملاحظات پیامبر و امامانشان را بکنند؟

یک چیز مسلم است که در باور خاتون هاشمی ثروت بهتر از همه معنویات است.حتما می پرسید چرا؟ چون: چیزی که عیان است. چه حاجت به بیان است.

چرا ایشان هنگامی که به سرچشمه قدرت و ثروت وصل بود، چنین اظهاراتی را افاضه نمی نمودند؟ لذا می توان انتظار داشت که مسئولین امر پیگیری های لازم را نسبت به دینداری و مذهب ایشان مبذول فرمایند تامرحم اندکی باشد بر آلام مردم زخم دیده از سوی این دنیا طلبان لامذهب.

نعمت الله کرد نائیج

مدیر مسئول هفته نامه هیرکانی

و پایگاه خبری پژواک

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *