بررسی تحلیلی شوراها قبل و بعد از انتخابات!
هیرکانی؛ پیمان شعبانیتبار:
بی تردید سیاستگذاری و مدیریت شهرها بدون مشارکت مردم و به کارگیری روشهای نوین مدیریت امکان پذیر نیست. شورای شهر یکی از نهادهایی است که با حضور نمایندگان شهروندان، مشارکت مردم را در سیاستگذاری و مدیریت شهری فراهم میکند. تحلیل پیشِرو، بررسی این موضوع است که آیا تفاوت معناداری بین اثربخشی شوراها قبل و بعد از انتخابات وجود دارد یا خیر؟
پاسخها مسلما یکسان نخواهد بود! برخی معتقدیم آری و برخی نیز خلاف این ادعا را تایید میکنیم. اما نقطهی مشترک همه ما این میتواند باشد که منتخبین شورا قبل و بعد از انتخابات اصلا بهم شبیه نیستند!!
صحبت را محدود میکنیم به منتخبین خروجی صندوقها و موقتا آندسته از کاندیداهایی که معادلاتشان با نتیجهی انتخابات همخوانی ندارد؛ کنار میگذاریم!
بررسیها در شوراهایی که موفق نبودهاند؛ بر یک موضوع اذعان دارد و آن اینکه تمرکزگرایی، رانتی بودن سیستم و مبهم بودن جایگاه حقوقی، موجب عملکرد نامطلوب شوراها در ایران شده است!
از جمله مسائل دیگر؛ نداشتن تخصص اعضای شوراهاست. چگونه میتوان از افرادی که خود تخصصی در زمینۀ مدیریت شهری و آشنایی با قوانین و مقرارت شهرداری ندارند، انتظار داشت در زمینۀ انتخاب شهردار و مدیر شهر موفق عمل کنند؟! کم تجربگی شوراها، دخالت سازمانها و نهادهای دیگر در انتخاب شهردار، اختلافات داخلی مبتنی بر قومیت گرایی، نگرش فرد گرایانۀ اعضای شورا و ارجح دانستن منافع فردی بر منافع جمعی، از دیگر موارد قابل ذکر در این مورد است!
وقتی که افراد آموزش ندیده، بیتجربه، غیرفرهیخته و مستبد در ساختاری دموکراتیک قرار میگیرند، به علت غلبه “نُرمها و هنجارها” که الگوی مستبدانه دارند؛ ساختار دموکراتیک را نیز تحت تاثیر قرار داده و حتی میتوانند آن را به “ضد خود” تبدیل کنند!
ساختار دموکراتیک در غیاب شهروندان آزاد، پرسشگر و منتقد، عملا خنثی و بی اثر شده و به محلی برای رانتخواری، فساد جمعی و… تبدیل میشود.
نمونه روشن این وضعیت را می توان در بسیاری از شهرداریهای سراسر کشور مشاهده کرد!
معلوم نبود اگر برخی «رسانههای مستقل و آزاد» نبودند و مسایل را پیگیری نمیکردند، چه وضعیتی برای جامعه متصور بود و آیا این فساد سیستماتیک رمزگشایی میشد؟!
آیا اکنون که رمزگشایی شدهاند؛ مرجع رسیدگی مردمدارانه و قانونمند، مسایل را پیگیری خواهد نمود؟!
از همهی این مقال که بگذریم؛ اینروزها دوباره با تکرار مکرراتی روبرو هستیم که گویا هیچکس متوجه آن نیست! …و اگر هم هست، آنقدر سرگرم اهداف خود میباشد که از اصل موضوع غافل شده اند!!
شعارهای انتخاباتی!
آیا شعارهایی که در پسِ خود، اتاقهای مرموز و تودرتوی فکر را پشت سر گزاردهاند؛ به واقعیت مبدل خواهند شد؟! این پرسشی است که در تحلیل بعدی مفصلا بدان خواهیم پرداخت!
از راهروهای مجازی و تاریک فکر تا کوچه پس کوچههای دِهِ بالا؛ چه فرق میکند؛ دِهِ پایین، صحبت از تحولات بنیادین توسعه محور میلولد! اینروزها هوای شهرم چقدر مهربان شده است؟! “همه چی آرومه… من چقدر خوشبختم…!”
یکی دم از عدالتی که گم شده است میزند! آن دیگری تلاش میکند مردم را همینطوری… یهویی خوشبخت کند و اصغر آقای سوپری با لبخند همیشگیاش، دموکراسی نوین را روی شیشه میچسباند و میگوید: “فردا از آن ماست!” و تقی پسر لیسانسهاش که از چهار سال پیش در انتظار شغلی مرتبط با مدیریت شهری است، سایهبان جلوی درب را آرام آرام پایین میآورد.
اما کوچه همان کوچه است… آدمها هر صبح به کوچههای همیشگی میزنند و اصغر آقا مثل هر روز، جعبههای “چیپس” و “پاپ کرن”؛ ببخشید… (پارسی را پاس میداریم)… سیبزمینیهای ورقه ورقه و ذرت بو داده را کنار بطریهای آب معدنی میچیند و انگار آب از آب قرار نیست تکان بخورد!
سالهاست که همینطور گذشته است! هر چهار سال یکبار برای مدتی همه مهربان میشوند! عدالت است که از سر و کول کوچههای فرسودهی من بالا میرود و اصغر آقا… تنها اصغر آقاست که هی پیرتر و هی شکستهتر میشود!!
من درست جایی ایستاده ام که ۲۰ سال پیش از این! آب از آب تکان نخورده است و تنها تفاوت؛ موهای به آسیاب نشستهی من است و کوچههایی که شلوغ تر بنظر میرسند و اصغر آقایی که دیگر اصغر آقای آنروزها نیست! کمی خمیدهتر؛ رنجورتر، پیرتر…!
این روزها تمام شهر دموکراتیک شدهاند! همه نگران همهاند! همه میخواهند دستی بگیرند! همه میخواهند تنهایشان نگذاریم تا مبادا آینده از آن ما نباشد! مبادا انتخاب درستی نکنیم! مبادا در عدالت، توسعهی همه جانبه، اقتصاد پایدار جوانان و چه و چههای دیگر، خدشهای وارد کنیم! مبادا حرفی بزنیم که به عدد و ارقامهای گم شده، تخلفات اجرایی و عمرانی، اختلاسها، بیکفایتیها، مهرهچینیها و بیسوادیها بر بخورد! مبادا اصغر آقا بفهمد که آیندهای در کار نبوده و تنها با تبسمی بر لب دموکراتیک بشویم و صبحانه را در خانهی پسر خالهی فلانی بخوریم و نهار را در صحن عدالت خانهی آنیکی دیگر جمع شویم و شام را آخر از همه برویم به خانهی “کدخدا”؛ چون شگون دارد! چون او مرد عدالت فرداست! تا امروز هرچه بوده… بوده! فردا قرار است دوباره فامیل بازیهایمان گل کند! قهرمانهای مجازی به صحنههای حقیقی بریزند، کوچههای آبگرفته و خاکی همه یکجا آسفالت شود و کوچههای بالایی و کوچههای پایینی یکدست در عدالتی محض، غرق اسپند باشند تا مبادا چشم بخوریم که خوشبخت شدهایم!!
…و تقی پسر لیسانسهی اصغر آقا در حالی که میاندیشد؛ آیا شعارهایی که در پس خود اتاقهای مرموز و تودرتوی فکر را پشت سر گزاردهاند؛ به واقعیت مبدل خواهند شد؟! …و آخرین نفری میشود که کرکرهی مغازهی کوچک پدر را پایین میکشد و کوچه در تاریکی محض فرو میرود…